قلم، این ودیعه عشق…نوشته ندا سعادت نسب

قلم، این ودیعه عشق…نوشته ندا سعادت نسب

صدای نفتی ،یادداشتی از ندا سعادتی نسب به مناسبت ١4 تیرماه روز قلم

پایگاه خبری صدای نفتی

یاداشتی به مناسبت ۱۴تیر روز قلم

امروز، روز قلم است… روزی که به نامش قسم یاد شده.
روزی که قلم در دست انسان تپید و زنده شد و در لابلای هیجان، احساس، افکار و تکاپوی انگشتان رشد کرد و به بلوغ رسید.
روزی که آدمی یاد گرفت در ذهن سیال خود رها شود و با قلمش، واژه واژه بر سپیدی کاغذ حک کند.
احساسش را به تصویر بکشد و رنگ به رنگ نقش آفرینی کند و از تاریکی ها به رنگین کمان کلمات و واژه ها برسد.

🔸روزی که توانست حتی سکوت و فریاد را با جملات به تصویر بکشد، سوختن و ساختن، درد و درمان، غم و شادی، عشق و نفرت و هزاران حرف ناگفته را…

وقتی قلم بدست می گیری، می توانی خلق کنی، خالق باشی، بمیرانی یا جان دهی. تخریب کنی یا بسازی و می توانی واقعیات را آشکار کنی.
می توانی از حق و عدالت دفاع کنی، می توانی قاضی باشی یا متهم و در نهایت می توانی تاریخ را به ثبت برسانی.

🔸در نوشتن، قهرِ با کلمات معنی ندارد.شاید با خودت یا دیگران قهر کنی ولی با قلم و کاغذت نه!
می توانی عصبانی شوی و بر سر کلمات فریاد بکشی، می توانی ناراحت شوی و شکوه کنی، می توانی متنفر شوی و از نفرتت بنویسی ولی در پایان با نوشتن همه انها آرام می شوی و از درِ همدلی و بخشش با کلمات برمی آیی. چون یک نویسنده عاشق قلم و کلمات است و نمی تواند از آنها دوری گزیند.

🔸قلم این معجزه الهی و این ودیعه عشق، همانطور که می تواند به من نویسنده آرامش عطا کند، می تواند مسئولیت بزرگی هم بر دوشم بگذارد.
از من بخواهد از تراوشات ذهنی و از پارادوکس های عجیب و غریب احساسات و منطقم، کلمات درستی بر روی کاغذ حک کنم.
اینکه کسی را گمراه نکنم و به بیراهه نکشانم، امید بخش باشم و از زیباییها بگویم، داستان های قشنگ بنویسم ولی دروغگو یا رؤیاپرداز مطلق نباشم در کنارش حرفهای ناگفته کسانی را به رشته تحریر درآورم که صدایشان به جایی نمی رسد و دستشان از قلم و نوشتن کوتاه و زبانشان از بیان عاجز است.
از ناعدالتیها و غم‌های دیگران بگویم، زشتی های دنیا را به تصویر بکشانم و آگاهی بخش باشم، از مشکلات بنویسم و آنها را مطالبه کنم. از نادانیها و غفلت‌ها بگویم و تجربه هایم را برای آیندگان به یادگار بگذارم. اینجاست که دیگر قلمِ «من» نه و قلمِ «ما» می شود.

🔸نگویم که من نویسنده هم گاهی در هجوم اتفاقات تلخ و مصیبت‌ها گاه به بن بست کلمات میرسم و نمی توانم واژه ای برای بیان آنها بیابم. لحظاتی که این روزها به وفور در میان حجم سنگین تلخی ها با آن گلاویز می شوم ولی باز نمی توانم و نمی خواهم واژه ها را در ذهن خسته ام، محبوس کنم.باید بنویسم و بگویم چون رسالتم این است…
من و قلمم به امید روزهایی هستیم که حقیقت زندگی چنان شود که بتوانیم بیشتر از زیباییها و قشنگیهای زندگی بنویسیم تا بدی ها و پلشتی ها.

#ندا سعادتی نسب
١۴ تیرماه ۱۴۰۱

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*